سلام
بخدا خسته شدم از بس گریه کردم
خسته ام از این زندگی پوچ ...
خسته شدم ک هر کاری کردم واسش مهم نبودم
خسته شدم
بعد دوماه ک رفته بود سربازی چند روز پیش بهش زنگ میزدم
ولی هر دفعه که باهاش حرف میزدم
ی بهونه میاورد
همش منو منتظر میزاشت
تا اینکه تو اخرین تماسم گریه ام گرف
گفتم من واست مهم نیستم
ولی گفتش تو واسم مهمی خودت میدونی که این چند روزه که اومدم خیلی شلوغه خونمون ... هیچکدوم از این دلیلا منو قانع نکرد
ولی یکم اروم شدم
ولی من خیلی دلم براش تنگ شده بود ولی اون براش هیچی مهم نبود
الانم رفت بدون اینکه باهام خدافظی کنه
من چیکار کنم اخههههه
هیچی واسش مهم نیست
گفتم اگ دوستنداری باهات باشم میخوای برم ؟؟؟
گفتش من کی گفتم ک بری
من چیکار کنم ؟؟؟
کمکم کنید خیلی حالم بده
- تاریخ عضویت
- Jan 2019
- عنوان کاربر
- کاربر انجمن
- ميانگين پست در روز
- 2.59
- نوشته ها
- 8
- تشکـر
- 0
- تشکر شده 1 بار در 1 پست
- سیستم عامل و مرورگر
پاسخ : رابطه با یک پسر
سلام،عزيزم شما چندسالته؟
من نظرم اين که شما روفقط واسه روزاي سخت ميخواد،درواقع يجور زاپاسيدواسش،وقتي.واسش اهميت نداريدطوري که فقط رفت ازت خداحافظي نکرد،يعني براش مهم نيستي،پس بهش کم بها بده،خودتوبهش تحميل نکن،بذااون دلش واست تنگ بشه،بذا اون بيادسراغت،هميشه براش نباش،يه وقتايي براي که باشي نبايد که باشي،برا اين که ديده بشي،نبايدکه ديده بشي