سلام.۱۲ساله ازدواج کردم.از هر راهی خوشبختم.یه خانم ۳۰ ساله ی زیبا و با اصل و نصب.شوهر خوب و نحیب و یه فرزند سالم و یه زندگی اروم.شاغلم و با اسم و رسم و از لحاظ شغلی بالاتر از همسرم شدم .مشکل من با خودمه من عاشق هیجانم و دوست دارم جوونی کنم اما شوهرم با ۸ سال اخلاف سنی و روحیه ای متفاوت از من هست و اصلا باهم جور نمیشیم، ۳ ساله که ازش فاصله گرفتم و با تاسف فراوان برای خودم به مدت یه سال و نیمه که با یه اقایی که اونم متاهله اشنا شدم و اون اقا منو به شدت از هر لحاظ وابسته ی خود کرد.بعد از یه مدت کم کم تغیر رفتار داد و کم رنگ شد ولی از اظهار علاقه کم نمیذاشت که من به عشقش شک کنم.اون اقا از هر لحاظ سواستفاده کرد.مالی.جسمی.روحی.و کاری با من کرده که با هر رفتار و شرایطش سازگار بشم.میدونم بهم میگید روانی.ولی خیلی عاجزم.بهم بگید من چیکار کنم تا نجات پیدا کنم.چه دلخوشی پیدا کنم تا منو جذب کنه و از دست این بی همه چیز نجات بدم خودمو
خواهشان بهم کمک کنید و بهم قدرت بدین تا زندگیمو نجات بدم