loading...

بهترین مشاور

بیماری وسواس بیماری وسواس – «برم صورتمو بشورم. سطل آشغال رو که گذاشتم دم در دستم رو نَشستم. حالا صورتم رو خاروندم، صورتم رو هم کثيف کردم»… دستم رو شستم؟ يادم نمياد شسته باشم

tina بازدید : 96 سه شنبه 07 اسفند 1397 نظرات (0)

بیماری وسواس

بیماری وسواس

– «برم صورتمو بشورم. سطل آشغال رو که گذاشتم دم در دستم رو نَشستم. حالا صورتم رو خاروندم، صورتم رو هم کثيف کردم»… دستم رو شستم؟ يادم نمياد شسته باشم. پس يعني نشُستم… مامان من دستم رو شستم؟»

– «آره شُستي من ديدم. باز وسواس به خرج نده.»

– «اين مامانم هم الکي يک چيزي مي‌گه… اَه… ديگه نمي‌خوام صورتمو بشورم. اصلا صورتم کثيف بشه چي مي‌شه؟ نمي‌ميرم که… ولي… برو يک بار صورتت رو بشور و خيال خودتو راحت کن.»

– « باز داري صورتتو مي‌شوري؟ از سر شب تا حالا 10 بار شستي. خدا شفات بده!»

«يه دقيقه صورتتو بشور.» «يه بار ديگه قفل درو چک کن.» «نماز ظهرتو يک بار ديگه بخون.» «يه دقيقه برو زير دوش خودتو سريع بشور»… يک دقيقه‌اي که يواش يواش مي‌شود 14 ساعت زير دوش ماندن يک وسواسي که حالا ديگر نمي‌داند چي شد که اين‌طور شد. چطور شد که ديگر از آن صداي خبيث درونش که مدام به او امر مي‌کند، رهايي ندارد.

وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر است كه با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبت ‏به شخصيت‏ خود بوده از غيرعادى و نابهنجار بودن رفتار خود آگاه است. روانشناسان وسواس را نوعى بيمارى مى‌‏دانند كه تعادل روانى و رفتارى را از بيمار سلب مي‌کند و او را در سازگارى با محيط دچار اشكال مى‌‏سازد و اين عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشكار است.روانپزشک خوب در تهران

روانكاوان نيز وسواس را نوعى غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مى‌‏كنند و آن را حالتى مى‌‏دانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيده‌اى خاص، كه اغلب وهم‏ آميز و اشتباه است آدمى را در بند خود مى‌‏گيرد، آنچنان كه اختيار و اراده را از او سلب مي‌کند و بيمار را وامى ‏دارد كه حتى رفتارى را برخلاف ميل و خواسته‏اش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگى كار يا افكار خود آگاه است، اما نمى ‏تواند از قيد آن رهايى يابد.

پاره‏اى از تحقيقات نشان داده‏اند كه شخصيت والدين و حتى صفات ژنتيكى، روابط همگن خويى و محيطى در اين امور موثرند؛ به همين نظر وسواس در بين دوقلوهاى يكسان بيشتر ديده مى‌شود تا در ديگران، اگرچه ريشه ‏هاى اساسى و كلى اين امر كاملا مشهود نيست.

مسئله شخصيت را اگر با دامنه‏اى وسيع‌تر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتى در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس برخلاف بيمارى هيسترى است (كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده مى‏شود)، و در جوامع به ظاهر متمدن و پيشرفته و حتى در بين افراد هوشمند هم به ميزانى قابل توجه ديده مى‏شود.

هيچ کس تا وسواسي نشده باشد، نمي‌تواند حال يک وسواسي را بفهمد. يک وسواسي تحقير مي‌شود، سرزنش مي‌شود، ولي کاري نمي‌تواند بکند. مي‌داند آن‌چه مي‌کند اشتباه است، بارها سعي مي‌کند جلوي شستن و وارسي کردن و افکار و شک‌هاي وسواسي خود را بگيرد، ولي نمي‌تواند. وسواس مثل يک باتلاق او را پايين مي‌کشد، ولي اطرافيانش باتلاق را نمي‌بينند و دائم به او مي‌گويند: «چرا تمامش نمي‌کني؟ با کمي اراده مي‌تواني همه اين اعمال را بگذاري کنار. فقط اگر بخواهي.» تو مي‌خواهي ولي نمي‌تواني. کسي نمي‌فهمد چقدر دلت مي‌خواهد مثل بقيه حمام بروي، مثل آن‌ها نماز بخواني، ظرف بشويي، حتي مثل آن‌ها دست‌شويي بروي… مثل آن‌ها زندگي کني.

شفاي وسواس

وسواس يک معلوليت رواني به حساب مي‌آيد و گاهي هم وسواسي از معلول جسمي ناتوان‌تر مي‌شود. اگرچه تصور شفاي يک معلول محال به نظر مي‌رسد، اما شفاي وسواس محال نيست.

دکتر اسلامي ساليان زيادي است که تمام تلاش خود را براي اثبات اين موضوع گذاشته است: «سال 69 روي مسائل جنسي کار مي‌کردم. متوجه شدم هرکس که براي مشکلات جنسي مراجعه مي‌کند، وسواس دارد. تمام وسواسي‌ها در ميل به زندگي و ميل جنسي مشکل دارند. وسواسي‌ها از هر طبقه‌اي هستند. خيلي از مديران، وکلا، استادان و حتي پزشکان و روان‌پزشکان ما دچار وسواس‌اند.»

وسواس، فکر سمج خودکاري است که سراغ آدم وسواسي مي‌آيد، موجب اضطرابش مي‌شود و باعث مي‌شود عملي انجام دهد تا اضطرابش خنثي شود. اين عمل تبديل به پاسخ شرطي مي‌شود، باقي مي‌ماند و هر بار آن شخص عمل را انجام مي‌دهد تا اضطرابش را آرام کند.

اما اين را که چرا اضطراب يک وسواسي مثلا با شست‌وشو از بين مي‌رود، نظريه «ترس جابه‌جا شده» توضيح مي‌دهد: «هر ترس واقعي که با آن مواجه نشويد، در درون تبديل مي‌شود به يک ترس واهي، فرد وسواسي ناخودآگاه در ترس واهي مي‌ماند تا ترس واقعي را تجربه نکند. يعني ترس‌ها در درون انسان جابه‌جا مي‌شوند.»

دکتر اسلامي از چهار عامل توارث، تربيت، تحقير و ترس به عنوان عوامل ايجاد وسواس نام مي‌برد و مي‌گويد: «اعمال وسواسي تنها لايه بيروني وسواس است. وسواس مانند درخت محکم ريشه‌داري است که افکار مزاحم و اعمال اجباري تنها شاخ و برگ اين درخت است. براي از بين بردن ريشه وسواس بايد عوامل زمينه‌ساز و تدوام‌بخش وسواس را در وجودتان شناسايي و مهار کنيد. و اين امر با قرص و دوا هرگز محقق نمي‌شود. هر کس شخصي را مي‌شناسد که توانسته با دوا وسواس را کنار بگذارد، بيايد خودش را معرفي کند. از نظر من روش‌هايي مانند شوک الکتريکي، هيپنوتيزم، دارو درماني و کليه روش‌هاي هوشياري‌زدا مردودند.»

او درباره روش‌هاي عملي درمان و مدت زمان آن مي‌گويد: «روش‌هاي ما شامل مواجهه، مرگ آگاهي، آموزش، مشاوره و توان‌بخشي، ملاقات در منزل، درمان جمعي و ماراتن چهار روزه و… است، اما مهم‌ترين عامل درمان، انگيزه و اراده مُراجع است. همين انگيزه و تلاش اوست که مدت زمان درمان را تعيين مي‌کند. بهترين بيماران من که اکنون دستياران من هستند، در چهار هفته درمان شدند.»

تنها راه نجات؛ مواجهه با خود

خانم ن.ح. يکي از ده‌ها مُراجعي است که توانست با کمک دكتر ثابت کند رهايي از وسواس محال نيست. «وقتي يک دختربچه بودم، از پاي خواهرم چندشم مي‌شد. فکر مي‌کردم اشعه‌اي از سمت پاهاي او ساطع مي‌شود که تمام خوبي‌ها را گرفته و بدي‌ها را به من منتقل مي‌کند. براي همين او مجبور مي‌شد جلوي من جوراب بپوشد. کمي که بزرگ‌تر شدم، وسواس‌هاي جديدتري پيدا کردم؛ مثل وسواس به درس خواندن، حمام رفتن و… اگر بعد از دو ساعت حمام کردن، موقع بيرون آمدنم کسي صحبتي مي‌کرد، دومرتبه به زيردوش برمي گشتم. خانواده تنها يک راه به ذهنشان مي‌رسيد؛ دکتر پشت دکتر. انواع و اقسام داروها را امتحان کردم، ولي تنها اثر آن‌ها چاقي بود.

بعد از ازدواج وسواسم اوج پيدا کرد. هر پنج دقيقه يک بار فکري درونم مي‌گفت برو دست و صورتت را بشوي، حتي در اوج خواب هم بلند مي‌شدم دست و صورتم را مي‌شستم و دوباره مي‌خوابيدم. وقتي لباس‌ها را از ماشين لباس‌شويي خارج مي‌کردم، اگر لباسي يا سبد لباس‌ها به جايي برخورد مي‌کرد، از ديد من همه لباس‌ها کثيف شده بود و از نو مي‌شستم. هر بار حمام مي‌رفتم، يک قالب صابون را تمام مي‌کردم. دست‌هايم به خاطر شست‌وشوي زياد زخم شده بود. ديگر زندگي برايم عذاب بود.»

ن. ح. مي‌گويد: «بهمن 83 بود که با دكتري آشنا شدم و براي نخستين بار کسي بود كه به حرف‌هايم گوش داد. عاجز از اين همه وسواس واقعا به دنبال درمان بودم. دکتر اول از من خواست که پابرهنه وارد دست‌شويي مطب بشوم، دستم را خيس کنم و به کف رکاب دست‌شويي بزنم. هدف از اين کار فن «مواجهه» بود تا اضطرابم بالا برود و با ترس‌هايم مواجه شوم. من در آن حالت حق نداشتم دست و پايم را بشويم. گام بعد، مواجهه با پاي خواهرم بود که 15 سال از آن اجتناب کرده بودم. دکتر از خواهرم خواست تا جورابش را در آورد و پايش را نزديک صورتم کند. حالم خيلي بد شد و به گريه افتادم و چيزهايي که در حين مواجهه مي‌گفتم، توسط بيمار ديگري که آن‌جا بود، نوشته مي‌شد. با روش‌هايي مانند تنفس عميق و… کمي آرامم کردند و بعد از من خواستند که وقتي رفتم خانه همه آن‌چه را به ذهنم مي‌آيد، روي ورق بياورم. اين کار که «استفراغ رواني» نام داشت، کمک زيادي به من کرد.

چند روز پس از آن قرار ملاقات در منزل را گذاشتند. گروهِ درماني به خانه من آمدند و من را با تمام وسايل و کارهايي که سال‌ها از آن اجتناب کرده بودم، مواجه کردند. دکتر تشخيص داد که مرحله بعدي درمان، «مرگ آگاهي» است. روشي که بسيار در درمان من تاثير گذاشت. وقتي مرگ را در غسالخانه ديدم، ترس‌هاي واهي خودم مانند ترس از آلودگي و چيزهاي غيرواقعي در مقابل واقعيت مرگ به نظرم بسيار ناچيز شد. بايد وسواسم را براي هميشه ترک مي‌کردم. آخرين قدم را براي درمان برداشتم و تعهدي دادم که ظرف چهار روز تمام اعمال وسواسي را براي هميشه کنار بگذارم. در اين چهار روز هر چيزي را که تا به حال از آن اجتناب کرده و تمام تشريفات وسواسي‌ام را با مواجهه و استفراغ رواني قطع کردم و سپس توسط کار با فکر به مدت دو ماه کم‌کم فکرهاي مزاحم کم‌رنگ شد و روز به روز با قدرت گرفتن من دفتر وسواس هم بسته مي‌شد. و حالا بعد از هشت سال که سراغ وسواس نرفته‌ام، اگر فکر مزاحمي سراغم بيايد، مي‌دانم چگونه آن را مديريت کنم. ديگر حاضر نيستم به هيچ قيمتي به دوران قبل از درمان وسواسم برگردم.»

اعجاب‌انگيز

اعمال و تشريفات وسواسي عجيب بسيارند. اعمالي که از ديد يک آدم عادي ممکن است خنده‌دار باشد، ولي براي خانواده يک فرد وسواسي و خود او زجرآور است. شايد شما در اطراف خود کساني از اين دست داشته باشيد يا چه‌بسا خودتان به نوعي از اين انواع يا مواردي خفيف‌تر از آن‌ها دچار باشيد. همه اين افراد از مراجعان براي درمان بوده‌اند:

– خانم الف. هميشه فکر مي‌کرد نجس است و براي شست‌وشو مي‌رفت داخل ماشين لباس‌شويي دوقلو!

– آقاي ک. وقتي مي‌خواست غذا بخورد، شهادتين مي‌گفت تا غذا برايش پاک بشود، کفرش از بين برود، مسلمان بشود تا بتواند غذا بخورد.

– آقاي ر. که در يک سال 40 بار آزمايش ايدز داده بود و هر بار جواب آزمايش منفي بود، اما براي او کافي و قابل قبول نبود.

– خانم ن. وقتي مي‌خواست از پله بالا برود، هر بار تصاوير جنسي ناراحت‌کننده به ذهنش مي‌آمد و مجبور مي‌شد پله‌هايي را که آمده بازگردد و از نو بالا برود.

– خانم م. پس از هربار دست‌شويي رفتن مي‌نشست و لحظه به لحظه کارهايي را که در دست‌شويي انجام داده بود، مرور مي‌کرد تا مطمئن شود بدنش را بعد از دست‌شويي شسته و پاک است.

– خانم ع. چون فکر مي‌کرد کف آشپزخانه‌اش نجس شده، موقع ظرف شستن چکمه مي‌پوشيد تا مبادا آبي که موقع ظرف شستن روي زمين مي‌ريزد، پايش را نجس کند.

– آقاي ش. دائم نگران اين بود که درِ گاو صندوق محل کار خود را قفل نکرده و براي اين‌که مطمئن شود که اين کار را کرده هر بار براي خودش نشانه مي‌گذاشت. مثلا با خود مي‌گفت: «در را قفل کردم، نشان به آن نشان که موقع قفل کردن همکارم داشت با تلفن صحبت مي‌کرد». بعد از مدتي اين نيز خيالش را راحت نمي‌کرد، بنابراين هنگام قفل کردن درِ گاوصندوق از خودش با موبايل فيلم مي‌گرفت تا بعدا آن را نگاه کند.

– خانم ف. هر روز خانه را با همه وسايل آب مي‌کشيد. تلويزيون و کنترل‌هايش، مبل و ميز و…

– آقاي دکتر ج. از نجاست و بيماري مي‌ترسيد، چون در آزمايشگاه کار مي‌کرد و با بيماران سروکار داشت، هر وقت وارد خانه مي‌شد، زنگ را با چوب کبريت مي‌فشرد، دمپايي مخصوص مي‌پوشيد و با دقت بدون اين‌که با جايي تماس پيدا کند، وارد حمام مي‌شد.

– پسري شش ساله موقع حرف زدن به هر کلمه‌اي که استفاده مي‌کرد شک داشت و آن‌قدر آن را تکرار مي‌کرد تا حالش بد مي‌شد و به گريه مي‌افتاد. موقع غذا خوردن دستش نبايد با چيزي تماس پيدا مي‌کرد و همه چيز حتي پفک را با چنگال مي‌خورد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3144
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 98
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 111
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,559
  • بازدید ماه : 1,559
  • بازدید سال : 40,359
  • بازدید کلی : 236,876