بانویی 32ساله هستم.همسرم 35ساله و یک فرزند پسر 3ساله.
هر دو تحصیلات تکمیلی داریم و مثلا درس خوانده ایم اما از یک رابطه سالم و دوستانه برقرار عاجزیم.
ما از دو فرهنگ متفاوت خراسان شمالی و بندرعباس هستیم.افرادی سنتی و بسته و مذهبی و برعکس ما رفتاری گرم و صمیمی.حال تفاوت در رنگ پوست و نوع پخت غذا و ...
به اصرار ایشون بعد از دو سال خواستگاری سنتی با علم به این تفاوت ها بهشون جواب مثبت دادم چرا که فکر میکردم ایشون آدم رمانتیک و بدون گرا هستند ولی بعد لز آشنایی و نامزدی تفاوت ها دیده شد.و من خواستم رابطه رو کات کنم که با گریه و زاری مواجه شدم و متاسفانه احساساتی شدم و در این رابطه ماندگار شدم.
دو ماه بعد از عقد متوجه رابطه تلفنی با نفر سوم شدم و این داستان هنوز ادامه داره.هر چند ماه یکبار یک نفر سومی هست که این همسر جان با یک شخصیت دروغین باهاش ارتباط عاطفی برقرار میکنه.اما دریغ از یک مقدار توجه و عشق به من.توی این مدت بسیار بددهن شده و خیلی فحش میده بهم.من اوایل با کلمات زیبا و قشنگ راهنمایی اش میکردم اما الان آیینه رفتار خودش شدم سرد و بی احساس و انتقام جو.
از طرفی درآمد بسیار خوبی داره اما کیفیت زندگی مون متاسفانه افتضاح هست فقط دنبال خرید ملک و املاک هست اما از لباس و پوشاک و آراستگی منزل و غذای خوب خبری نیست.
درخواست مهریه دادم اما بخاطر یک فرزند از آینده واهمه دارم.چکار کنم من ؟؟؟